رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

شاه نی نی

من هستم

1391/6/8 14:05
315 بازدید
اشتراک گذاری

وای وقتی دکتر به مامانیم گفت تو هفته ی ششم هستی پاش چسبید به زمین . اصلا فکرشو نمیکرد که تو اولین اقدام من بیام تو دلش . شب به بابایی گفت و آز رو نشون دادو با بابا کلی در مورد این دوران و من صحبت شد. من الان اندازه ی یه عدس شدم و مامانی خوجلم همه اش دلش و پاهاش درد میکنه . امروز بابا رفته بود دنبال یه کار اداری وقتی مامانی بهش زنگ زد و بابایی حال منو پرسید انقده ذوق کردم . بابا پرسید بچه چطوره و مامانی هم گفت مثل غول فقط میخوره . آخه میخوام رشد کنم دیگه . دوستتون دارم مامانی و بابایی خوجلم.

 

پ . ن مامان : من توهفته ی 4 بود که فهمیدم . مسافرت بانه بودم و توی تخمدونام یه درد نبض مانندی می پیچید احساس میکردم دارم پری میشم وقتی به مامانم گفتم گفت حامله ای گفتم نه آخه من تازه اقدام کردم و دیدم اکثرا چند ماه میکشه تا حامله بشن . مامانم خندید و گفت چه ربطی داره همه که مثل هم نیستد. خلاصه فرداش که برگشتیم به همسرم گفتم برام بی بی چک گرفت وقتی گذاشتم و دیدم دو تا خط شد داشتم بال در می آوردم.اولین کسی که فهمید همسرم بود و بعد به مامانم گفتم فردای اون روز رفتم دکتر و برام تیتر نوشت و گفت وقتی بی بی چک میذاری 95 درصد جواب میده . منم دل تو دلم نبود خلاصه رفتم آز رو دادم و قتی بردم پیش دکتر گفت خانم شما 6 هفته ات هست . زنگ زدم به همسرم و گفتم به خانمیت تبریک بگو و خلاصه اونم برام یه دسته گل خوجل گرفت .

 

 

خاطرات نی نی :

اظهار وجود

هنوز كسي از وجودم خبر ندارد نمي دانم با اين چندتا سلول محدود اصلا مي توانم اظهار وجود كنم يا نه هر چند ساعت يك بار تا مي خواهم سلول هايم رو بشمارم همه از وسط تقسيم مي شوند و حساب و كتابم رو بهم مي ريزد


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سپید مامان علی
26 مرداد 91 17:58
تبریک....تبریک انشاءالله فرزند سالم و صالحی نصیبتون بشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد