درد ودل با رزا
رزا ، دختر نازم امروز وارد ماه نهم شدم. الان كه دارم اينها رو براتون مي نويسم داري تكون ميخوري. مامان قربونت بره ناز گلم . امشب كلي من و بابات سر به سر هم گذاشتيم و جات خالي خنديديم. دست پدرت رو گذاشتم روي شكمم تا حركت هاي شما رو حس كنه. ديگه خوابيدن برام سخت شده. پاهام ميگيره و استخوان هام خشك ميشه. ماشاالله سنگين شدين و منم درد ها رو به خاطر گل رويتون تحمل ميكنم. امشب به پدرت گفتم دارم كم كم به آرزوم نزديك ميشم. گفتم اگه رزا بدونه كه آرزوي منه چقدر خوش حال ميشه.به پدرت گفتم در عمرم اينقدر حس خوش بختي نداشتم. پدرت گفت خيلي از زن ها اين حس رو تجربه نمي كنن. دو تايي با هم خدا رو شكر كرديم و براي تمام كساني كه در آرزوي ني ني هستن دعا كرديم تا اين حس رو تجربه كنن. خدايا شاكرم به خاطر لطفت. خدايا ممنونتيم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی