این روزها
این روز ها داره میگذره . مامان مشغول تکمیل اتاق منه . بابا گاهی باهام حرف میزنه . مامان آز خون داد برای قند یه کم قندش بالا بود که دکتر رژیم داد و بعد آز دوم دیگه قندش خوب شده بود . تکونام بیشتر شده و شبا موقع خواب مامانم پاهاش و کمرش درد داره وخواب میره . امروز بابام براش کلی روغن زد . زیرش و کناره های بدنش بالش نرم میذاره بهتر به خواب میره . قرص کلسیم و مولتی پره ناتال و آهن میخوره . دیگه کم مونده بیام .