رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

شاه نی نی

این روزها

این روز ها داره میگذره . مامان مشغول تکمیل اتاق منه . بابا گاهی باهام حرف میزنه . مامان آز خون داد برای قند یه کم قندش بالا بود که دکتر رژیم داد و بعد آز دوم دیگه قندش خوب شده بود . تکونام بیشتر شده و شبا موقع خواب مامانم پاهاش و کمرش درد داره وخواب میره . امروز بابام براش کلی روغن زد . زیرش و کناره های بدنش بالش نرم میذاره بهتر به خواب میره . قرص کلسیم و مولتی پره ناتال و آهن میخوره . دیگه کم مونده بیام .
24 دی 1391

اتاق دختر نازم

پ . ن مامانی :دختر نازم امروز وسايل اتاقت رو چيديم. من ، مامان بزرگت و بابايي. كلي كار كرديم. فكر ميكردم زياد برات چيزي نخريدم اما وقتي اثاثيه رو باز كرديم يك عالمه شد. بابات ميگه اين از الان اينقدر وسيله داره بزرگ شه ميخواد چي كار كنه. قربون ني ني خوشملم بشم. مامانت همه كار برات ميكنه.عکساشو براتون میذارم.راستی باز هم اسمت رو عوض کردیم . این دیگه آخرین انتخابه. 
12 دی 1391

لگد پرانی

پ. ن مامان:امروز عزیزم با لگد های تو از خواب بیدار شدم . دنده ی سمت راستم درد میکنه . به راست نمی تونم زیاد بخوابم . به پهلو ی چپ هم که دستم خواب میره . اومدم یواشکی طاق باز خوابیدم ناگهان چنان لگدی زدی که منو از خواب پروندی جوجه . قربونت بره مامانت . دختر گل و نازم . کلی برات گل سر خریدم . یکی یکدونه ی من . 
30 آذر 1391

هفته 24 بارداری

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ كودك شما به سرعت در حال رشد است و وزن او حدود 110 گرم نسبت به هفته قبل (كه تنها كمي بيشتر از 450 گرم وزن داشت) زيادتر شده است. از آنجا كه طول بدن او به حدود 30 سانتي متر رسيده، در داخل رحم شما به صورت خميده قرار گرفته است اما اندازه اندامهاي بدن او تقريبا متناسب هستند. شايد به نظر كمي لاغر بيايد ولي به زودي بافت چربي در بدن او تجمع مي يابد. پوست كودك شما نازك، نيمه شفاف و چروك خورده است؛ مغز او به سرعت بزرگ مي شود و اندام چشايي او نيز در حال رشد است. دستگاه تنفسي تكامل خود را آغز كرده، درخت تنفسي شاخه شاخه مي شود و سلولهايي در ريه سورفاكتانت توليد مي كنند، ماده اي كه موجب مي شود كيسه هاي هوايي نوزاد بعد از تولد...
23 آذر 1391

باز هم یه اسم جدید

مامانم دیگه دیشب خیلی حوصله اش سر رفت و کلی با کتاب اسم و اینترنت ور رفت و تا صبح هم فکرو خیال کرد و بالاخره وقتی بابا بیدار شد گفت من میخوام اسمشو بذارم ترنم . دیگه خسته شدم اینقدر فکر کردم واسه اسم این وروجک . بابام هم خوشش اومد . حالا نمیدونم این مامانمون رو حرفش باز بمونه یا نه . ما هم که شدیم بازیچه ی دست اینا . ...
22 آذر 1391

هفته ی22 تمام

هفته ی 22 هم داره تموم میشه . یه کم تنبلم و تکون نمیخورم . البته فکر کنم به خاطر جفتم باشه که قدامیه . مامان و بابا باهام حرف میزنن . مامان برام شعر های کودکانه میخونه و بابا حالم رو میپرسه. مامان قربون دست و پای نازکم میره . این روزها مامان کلی برام بافتنی بافته عکساشم قراره بذاره براتون . دیگه کم کم میخواد وسایلمو بخره . رنگ انتخابیش مشکی و قرمزه . منم دوست دارم .   هفته 23 بارداری کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي...
20 آذر 1391

بدون عنوان

پ.ن مامانی : هنوز هيچي نشده عاشقت شدم دختر نازم. اونقدر چهره ات ناز و خواستنيه كه نگو.اينقدر لب هات قشنگه كه ميخوام وقتي به دنيا اومدي اول از همه لب هاتو ببوسم. ديشب بابا خوابت رو ديده بود. ميگفت كفش و لباس سفيد تنت بوده و موهات رو چتري ريخته بودي. دلمون ضعف رفت برات. جديدا هم بلايي شدي كه نگو. وقتي برات قرآن و موتزارت ميذارم چنان پيچ و تابي ميخوري كه نگو و نپرس. خوب رشد كن گلكم كه ميخوام ازت يه پرنسس بسازم.
4 آذر 1391

تکان تکان

حرف های مامانی : این روزا وقتی برات آهنگ های موتزارت رو میذارم احساس میکنم ته دلم خالی و پر میشه احساس میکنم داری کم کم تکونهاتو شروع میکنی. دوست دارم بهم لگد بزنی دلم میخواد از سلامتیت مطمئن بشم . عزیزم زودتر زودتر .
30 آبان 1391

انتظار روی ماهت

 حرف های مامانی : این روزها مامانت قلنبه تر شده و به قول خانم دکترت گرد شده . کم کم سوزش معده و کمر درد هام هم شروع شده مامانی . شب ها هم که نمیتونم خوب نفس بکشم و سینه ام صدا میده . بابات امروز میگفت کیف میکردم صدای نفس هاتو گوش میدادم که اینطور عمیق خوابیدی. نمیدونی که من و بابات چقدر همو دوست داریم .چهارشنبه باپدرت میریم سونو برای تعیین جنسیتت عزیزم. نمیدونم دخملی یا پسمل؟ امیدوارم هر چی هستی سالم و صالح باشی و برای من و بابائیت خیر و برکت به همراه بیاری. منتظر دیدن روی ماهت هستم عشق کوچولوی من و بابا .
28 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد