رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

شاه نی نی

روزها در گذرند

روزهای شیرینیه. کم کم شاهد رشدتون هستیم. دیگه با هر حرفی میخندین و دست و پا تکون میدین. آب دهانتون میریزه و این نشون میده که دندوناتون داره خانه می بنده. خیلی هم لوس شدین و با کوچکترین بی مهری بغض میکنی. تازگی ها جون ترس هم شدین و وقتی بغلت میکنیم با دستای کوچولوتون لباسامونو میگیری. باهات تمرین نگه داشتن اشیا رو میکنیم این بابات هم که دائم ازتون عکس میگیره. روزها داره میگذره و من دوست دارم زودتر بزرگ شین هر چند که وقتی بزرگ شدین می دونم دلم برای این روزها هم تنگ میشه. ...
19 خرداد 1392

خاطره زایمان من

قرار بود روز 15 فروردین 1392 زایمان کنم .روز 8 عید بود که درد اومد سراغم . خوب نی نی رو حس میکردم به پاهام کشاله هام و باسنم فشار می آورد و راه رفتن رو برام مشکل کرده بود . نه تنها راه رفتن بلکه نشستن و خوابیدن . به همسرم گفتم بریم کرج کردان دیزی بخوریم. بعدها همسرم گفت من زیاد مایل نبودم راستش میترسیدم یه دفعه تو ماشین زایمان کنی اما رفتیم و یه آبگوشت حسابی زدیم تو رگ . وقتی بر میگشتیم تو راه درد شدیدی منو گرفت که اشکم سرازیر شد . روز جمعه هم بود و همسرم گفت خوب یه زنگ به دکترت بزن . نمیخواستم روز تعطیل دکترم رو خراب کنم. اما چون درد شدید بود زنگ زدم که متاسفانه جواب نداد . برگشتیم خونه و من خوابیدم حدود ساعت های 7 یا 8 بود که دکترم بهم اس...
16 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

رزاي نازم، تازگی ها هوشیار شدین و همش بازی میخواهین، امروز بردمتون شنوایی سنجی كه شكر خدا خوب بود. بعد هم كه با مامان بزرگت رفتيم براتون لباس خریدیم. مثل ماه شدین ماشاالله. یه کم هم دل درد گرفتین که مامان بزرگ بهتون عرق نعنا داد . دیروز هم که بابایی براتون انار پیدا کرد تا یه قطره بچکونیم تو دهانتون تا زردیتون بهتر شه . آخه تو این فصل که انار نیست .    این عکس روز دومته     ...
3 ارديبهشت 1392

ناف رزا کوچولو

رزا كوچولوي من امروز نافتون افتاد، يه كم هم دم غروب بهانه داشتين كه مامان بزرگتون گفتن سرما خوردين احتمالا، يه كم هم من حالم خوب نيست،بهتون وسواس گرفتم و يه ذره زيادي مواظبتون هستم.پدرت خيلي با من صحبت كرد كه يه كم ريلكس تر باش. من هم از فردا ميخوام قوي تر باشم يك مادر قوي. ...
17 فروردين 1392

شناسنامه

الان كه دارم اینا رو براتون می نویسم كنارم خوابیدین. البته بعد از كلی كلنجار و نق زدن، گاهی هم تو خواب لبخند هایی میزنين كه خیلی چهره تون رو قشنگ تر میكنه.فردا وارد روز چهارم زندگی تون میشین و بابایی امروز شناسنامه ات رو گرفت و شما رو رسما وارد جمعیت ایران كرد.رزا كوچولو پدرت خیلی دوست داره اینو از برق چشماش میفهمم . امروز خیلی ها اومدن دیدنتون. خاله جان، دوست مامان.مادر بزرگت و عمه بزرگت. كلی هم برات چيزاي خوشگل خریدن. فرشته ی پاك من و بابایی دوست داریم. ...
15 فروردين 1392

بالاخره میهمان ما هم از راه رسید

امروز رزاي من یك روزش شده. شیرش رو خورده و آروم خوابیده. امروز پدرش اومد دنبالمون بیمارستان. و الان خونه مامان بزرگت هستیم، حس عجیبی دارم، حس مادر شدن يه كم برام قریبه ولي هر چی هست داره روز به روز قشنگتر میشه. تمام تلاشم رو میكنم كه شما رو خوب تربیت كنم.       ...
12 فروردين 1392

سونوی هفته 37

رزا خورشید خونه ام امروزبا پدرتون رفتم سونو . وزنتون 2793 بود و مایع آمنیوتیکت هم 10 بود.ضربان قلبتون نرمال و سن بارداری هم 37 هفته و 1 روز تخمین زده شد . گریدم 2 و  جفت هم خوب بود دکترم گفت برای 15 فروردین ساعت 12 آماده باش که بریم بیمارستان صطفی خمینی . گل نازم منتظرم در آغوشت بگیرم و روی ماهتونو ببینم . پدرتون هم چند روزیه خیلی بی قراره دیدنته از حرکاتش اینو متوجه میشم . خوب رشد کن و بیا ...
26 اسفند 1391

پدر

دخترم رزا بی پدر بزرگ نشدم اما پدرم رو در جوانی از دست دادم . دلم براش خیلی تنگ شده برای مهربونی هاش برای هنراش برای حرفاش حتی برای اون اخم و جذبه ی معروفش. رزای گلم امیدوارم پدرت سایه اش سالهای سال بالای سرت باشه . و شما کوچولوی ما قدر بزرگ ترهاتوبدونی. امشب آخرین شب جمعه ی سال 91 . و من این لینک رو میذارم برای خواننده های وبت تا دانلود کنن و برای پدر بزرگت فاتحه ای بفرستند. http://www.pardad.ir/F_دانلود-آهنگ-امین-حبیبی-افسردگی_2244.aspx ...
24 اسفند 1391

تکونهای شما

عزیزم گل نازم این روزها چنان با کف پاهاتون به شکمم فشار میاری  که قلنبگی و گردی اونو حس میکنم . عزیزم داریم به عید نزدیک میشیم و کمتر از 3 هفته شاید مونده که بیایی بغلم . نمیتونم خوب راه برم و درد پاها و خواب رفتگی عضلات ، درد دنده ام و حس خفگیم خیلی بیشتر شده . لباس های عید سال دیگتونو از همین امسال براتون خریدم . ذوق داشتم دوست داشتم امسال هم کنارمون بودی اما زوده میخوام خوب رشد کنید و کاملا سالم به دنیا بیائی . دوستت دارم کوچولوی نازم . پدرت هم خوبه و خیلی از اومدنتون خوشحاله  اینو از حرکاتش و مهربونی هایی که به من میکنه میفهمم. ...
23 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد