رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

شاه نی نی

سرما خوردگی در شب تولد بابا

امان از این سرما خوردگی که بی موقع اومد سراغ مامانم . تازه با این که واکسن آنفولانزا زده بود اما بازم مبتلا شد . حالا بابام هم داره میبرتش شمال و به مامان فرصت داده که تا شب با خوردن شلغم و لیمو شیرین و سوپ  خوب شه . اما مگه خوب میشه . بینی که کیپه و بدنشم درد میکنه . به هر حال شب تولد باباست و من خیلی خوش حالم از این که بابایی جونم تولدشه . مامانیم براش یه سوئی شرت خوشمل خریده با یه دسته گل کوچولو و ناز . مامان بزرگ و خاله ایم هم براش کادو گرفتن . بابایی دوستت دارم و این متن رو از اینجا تو دل مامانیم برات میفرستم تا تولدت رو تبریک گفته باشم . ایشالله سال دیگه سه تایی با هم جشن میگیریم .       چه لطی...
18 آبان 1391

آزمایشات غربالگری 2

مامان رفت دکتر وجواب آزمایشات غربالگری دوم رو برد که همه اش خوب بود . مامانی صدای قلبم رو هم شنید و از دکتر خواست تا دفعه ی بعد بابائیم رو بیاره تا صدای قلب منو بشنوه . مامانی چون حالش خیلی بد بود دکتر بهش سرم داد و کلی آمپول های دردناک اما تا دو روز حالش خیلی بد بود. الانم که فشارش پائینه و سر درد های شدید داره . دو هفته دیگه میره سونو برای جنسیت . مامان دیشب برام کلی موسیقی گذاشت و من گوش کردم . مامان موهاشو کوتاه کرد وبابائی خیلی خوشش اومد. ...
10 آبان 1391

جواب آزمایش غربالگری

مامان رفت دکتر . همه چیز سالم و خوب بود . تازه دکتر صدای قلب منو هم شنید . مامان خیالش راحت شد دیگه . خدا رو شکر .  حالا باید برای آزمایشات غربالگری سه ماهه ی دوم بره . یک شنبه آزمایشگاه وقت داده.    پ . ن . مامان :  این روزها به یاری خدابا آرامش میگذره . همسری دارم بهتر از برگ درخت . زندگی با اون دنیامو شاد کرده . هرگز فکر نمیکردم اینقدر لطیف و مهربون باشه .اما اون خیلی منعطف و دوست داشتنی و مودبه . خوش حالم که از اون نی نی دار شدم . شبها وقتی از کار خسته بر میگردم با هم دورانی داریم . از انار دون کردنا گرفته و بوی گلپر تا چای ترش و تخمه ی آفتابگردون.اون سودوکو حل میکنه منم گل سر درست میکنم. با هم خرم سلطان رو می...
29 مهر 1391

جواب غربالگری

مامانی امروز جواب غربالگری رو گرفت و خوند. low risk  زده اما مامانیم گریه کرد و بابا هم کلی بهش خندید . رفت دکتر اما دکترش نبود تا یک شنبه باید صبر کنیم تا ببینیم چی میشه . این روزا بابایی خیلی عاشقانه با مامان رفتار میکنه . خدا رو شکر بابایی خیلی مامانیمو دوست داره .   فرق اينجا با انجا ! داشتم با خودم فكر مي كردم سواي مباحث فيزيو لوژيك اگر قرار بود ما جنين ها به جاي رحم مادر در جايي از بدن پدر ها زندگي مي كرديم چه اتفاقي مي افتاد : *احتمالا در همان هفته ي اول حوصله شان سر مي رفت و سزارين مي كردند *كشوي ميزشان را از طريق هل دادن با شكمشان مي بستند *اگر ويار مي كردند باعث بوجود امدن قحطي مي شوند *ب...
19 مهر 1391

بعد از این چند روز تعطیلی سرور

این سرور نی نی بلاگ هم که اونقدر این چند روز اذیت میکنه تمام خاطرات این چند روزمون باد کرده رو دستمون . جز این که مامان باز دکتر رفت و دکتر کلی قرص های جور واجور بهش داد خبری نبود مامان دوست داره اگه من پسر شدم اسممو بذاره کوروش یا داریوش و اگه دخملی شدم بذاره محشر . دیگه دیگه . از بابایی مهربونم بگم که خیلی با مامانم رفتارای خوبی داره و دیگه که منتظریم جنسیت معلوم شه تا مامان و مامان بزرگیم برن برام خرید سیسمونی. ...
19 مهر 1391

آزمایشات غربالگری

امروز مامانیم رفت برای آزمایشات غربالگری و آز خون داد . خانمه کلی ازش سوال کرد که چندومین بارداریته و آیا کودک مشکل دار تو خانواده داری که مامان همه رو جواب داد . قراره 18 مهر جواب آز رو بدن . تو سونو نوشته که من 18 فروردین به دنیا میام دقیقا تاریخ تولد خاله کوچولوم . خودمم دوست دارم اون موقع به دنیا بیام . مامانیم یه کم بهتر شده و اوقاش کمتر شده . خدا رو شکر .  ...
8 مهر 1391

معاینه ی آخر ماه سوم

امروز مامان 12 هفته و دو روزشه و برای معاینه وقت دکتر داشت . خانم دکتر فشار و وزنش رو اندازه گیری کرد که خیلی خوب بود . برای من هم آزمایشات و سونو ی غربالگری رو نوشت که قرار شد مامانی فردا بره انجام بده . امسال هم که مامان سر کار نرفت و بابائیم رفته دنبال کارای مرخصیش . به امید خدا تا آخر امسال به دنیا میام. راستی امروز شدیم 12 هفته و 2 روز . راستی نظر مامان و بابا عوض شد قرار شد اگه پسملی شدم اسممو بذارن اهورا و اگه دخملی شدم بذارن ارغوان .   ...
5 مهر 1391

سونو گرافی 1

امروز مامان با بابا رفتند سونو گرافی . دکتر سونوگراف ساک بارداری و جسم زرد رو دید اما قلبم دیده نشد . دکتر به مامانم گفت شما 6 هفته ات نیست هنوز زود اومدی. مامانی هم جواب رو گرفت و رفت پیش دکترش . خانم دکتر جواب رو دید و گفت قلب نی نی هنوز معلوم نیست احتمالا زود رفتی و باید 2 هفته دیگه بری و براش نسخه نوشت اما از اون طرف هم بهش گفت شاید بارداریت پوچ باشه . مامانیم خیلی غصه خورد و به بابا هم گفت و وقتی با چند تا از دوستاش دردودل کرد دوستاش گفتن که نه وقتی جسم زرد تشکیل میشه قلب هم تشکیل میشه و باید توهفته 7 به بعد بری سونو . مامان یه کم خوش حال شد و وقتی به خونه رفت بابایی هم گفت عزیزم تو حاملگیت پوچ نیست و خیلی هم نی نی داریم . منم خوش ح...
8 شهريور 1391

آزمایشات

امروز مامان و بابا رفتند تا مامانی آزمایشات خون و ادرار بده که مامان خیلی باز درد کشید . اما حالش امروز یه کم بهتر بودو اوق نداشت . منم خیلی خوش حالم که مامانم حالش خوبه . باباچند روزه خیلی رفتارش با مامان بهتر و مهربونتر شده . قبلا هم خوب بودا اما الان خیلی ماه شده .       خاطرات نی نی : جوجه اردك زشت هنوز يك توده سلولي نامشخص و بي هويتم و كاملا مطمئن نيستم كه چي يا كجا هستم... نكند وقتي به دنيا امدم بفهمم كه به جاي رحم در تخم مرغ زندگي مي كرده ام ...
8 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد