دردت رو نبینم من
خیلی بی حوصله ام . رزای نازنینم به خاطر لاغریش مجبور شد آزمایش بده. ازش خون گرفتن و خانمی که آزمایش گرفت به خاطر بی احتیاطی آز رو نخوند و فکر کرد خون برای بیلی روبینه و ازش کم گرفت وقتی دید دوباره آز داره باز به دست گل دخترم سوزن زد و رزای من از درد فریاد میکشید . وقتی دید چاره نداره تسلیم درد شده بود و اون صحنه جیگرم و ریش کرد لعنت به هر چی آدم بی دقت که تو کار درمانه . اینطوری بچه ی آدمو بدبخت میکنن . به هر حال گذشت و به خاطر دردی که رزا کوچولوم کشید بهش قول دادم بزرگ که شد یه خونه باربی براش بخرم.
پ . ن : تبریک به دوست خوبم ندا بابت به دنیا اومدن گل پسرش.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی