رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 29 روز سن داره

شاه نی نی

و این روزها

داره میگذره . هر روز شب میشه و رزا بزرگ تر میشه . دیگه بعضی هجاها رو میگه . مثل دددد بابابابابا ماماماما و نه نه نه نه . دندوناش هنوز در نیومده . یه کوچولو میشینه و خیلی جدیدا جیغ میزنه . امروز اولین برف زندگیش رو دید و باهاش عکس انداخت . زندگیمون میگذره و من برای همه ی داشته ها و نداشته هام از خدا ممنونم این لینک رو میذارم برای همه ی کسایی که مثل من از خدا ممنونند .دانلودش کنید .   mp3 – 320 Siavash – Khoshhalam ...
14 آذر 1392

بدون عنوان

رزای گلم الان 6600 شدین اما همچنان شیطون و بازیگوش . بهتون سوپ میدم فرنی و پوره میدم میان وعده هم  آبمیوه هویج و سیب در مقادیر بسیار کم میدم چندروزه که زرده تخم مرغ رو هم شروع کردم . شیر خودم رو میخورین شیر خشکم میخورین .  سرلاک هم من 5 تا قاشق آب میریزم با 1 قاشق سرلاک که ترکیب خوبی میشه و گاهی بهتون میدم . رزای نازم خیلی خوب با نی آب رو میکشین که فکر میکنم از ذات شکموتون باشه . چون یه دونه ماده ی غذایی رو لایی رد نمیکنین و همچنان قلمی موندین.  زرده تخم مرغ رو از یه نخود شروع کردم یه روز درمیان تا به یه زرده کامل رسید . با کره و گاهی با پلوتون قاطی میکنم میدم بهتون. پلو رو هم دم نمیکنم میذارم اونقدر با گوش میپزه که له میشه ...
29 آبان 1392

قد و وزن

بالاخره طلسم رو شکوندین و از 6 رد شدین . بردمتو ن پایش . 6300 وزنتون رو گفت و 71 قدتون . البته میدونم خیلی بیشتر هستین چون پایش خیلی کم میگه . خدا رو شکر راضی بودن . ازم خواستن به تغذیه تون همینطوری ادامه بدم . تو غذاتون کره بریزم و پوره و کته بدم . دختر ناز گلم خیلی ماه شدی.
16 آبان 1392

اندر احوالات رزا

  میذارین ما یه سودوکو حل کنیم یا همش میخواهین عکس بگیرین ؟     رزا در لباس های پائیزه ی جدیدش     چی بگم والا ؟ میگن ارزونی میشه ؟     ببینیم تو این کتاب چی نوشته ؟     رزا پسر میشود     یه عروسک مو دار به نام رزا     رزا درپالتوی زمستانی اش     رزای اسکیمو     پ . ن : رزا این روزها خیلی خانم ترو ناز تر از گذشته شده . دیروز بردمش مهمونی خیلی خانمانه و با وقار رفتار کرد . به موقع خندید . آروم رو پام نشست و خیلی مودبانه رفتار کرد . ممنونم ازت دختر نازم . راستی جدی...
6 آبان 1392

سوراخ کردن گوشاتون

25 و 26 مهر پنج شنبه و جمعه گوشاتونو سوراخ کردیم . عزیز دلم خیلی دردتون اومد اما کم گریه کردین نازنینم . کاش میذاشتم بزرگ تر شین اما دیگه سوراخ شد دیگه . آخه پدرتون براتون یه جفت گوشواره کفش دوزکی خریده ...
1 آبان 1392

واکسن 6 ماهگی

امروز بردمتون پایش و قد و وزنتون رو اندازه گرفت . نمیدونم چرا اینجا که می آریمتون همه اندازه ها رو خیلی کمتر میگن . وزن 5960 رو گفت 5700 . پدرتون هم خیلی عصبانی شده بود به هر حال واکسنتون رو زدیم و شما خیلی گریه کردین اما زودتر از ماه های دیگه آروم شدین . این سری خیلی بهتر از ماه های قبل بودین و غیر از یک بار اصلا تب نکردین .همکارای مامانتون هم که من باشم برای شش ماهگیتون کلی لباس و عروسک و اینها براتون خریدن که همین جا ازشون تشکر میکنم .   پ . ن :این روزها رابطه ام با پدرتوت خیلی عمیق تر از قبل شده ، یه سری حرف ها و مسائل باعث شد دوباره جایگاه همو تو زندگی پیدا کنیم . خیلی خوش حالم که همسری مهربان و فهمیده مثل پدرتون دارم . ...
11 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد