شاه نی نی

          ...

نمیدونم امروز چتون شده بود که چنان گریه میکردی دل سنگ آب میشد . قربون اون اشکای چشمتون برم من که دلم ریش شد برات . یاد روز واکسن چهار ماهگیتون افتادم که یکی دو هفته پیش زدیم.چقدر اذیت شدین و چون دیگه بزرگ شده بدین و تقریبا همه چیز رو متوجه میشدین قطره استامینوفن رو نمی خوردین و تبتون قطع نمیشد و پدرت تا صبح پاشویه ات کرد و تازه روز بعدش هم باز قطع نشد و پدرت ساعت 4 صبح دو بار رفت داروخانه شبانه روزی و براتون شیاف گرفت. امیدوارم بزرگ که شدی قدر پدرت رو بدونی . چند روزی هست که با پدرتون موهاتونو از ته تراشیدیم به زودی عکس کچل کردنتون رو میذارم . به این که سر رو بتراشی مو پر پشت میشه اعتقادی ندارم اما چون موهای سرتون خیلی کوتاه بلند شده بو...

      بابا به خدا پامون نمیرسه اینقدر لج نکنین به من که سوار روروک شم .     ای خدا این شربت سرفه ی تلخ چیه آخه ؟   این هم یک صندلی هوایی روی دستهای پدر جانم. (کفشام خیلی بزرگه ها )     و یک قان قان جدید   ببینید واکسن 4 ماهگی چه به روزم آورد   وای این چیه دیگه  ؟   ووقتی تب میکنم مامان هول میشه و همونجا رو زمین منو میخوابونن تا تبم رو بگیرن     وای چه سره !     چیزی جز شورت پیدا نکردین بذارین رو سرم تب منو بیارین پائین ؟ ...

رزا ی گلم،قند عسل مامان و بابا جدیدا وقتی یه چیزی طبق رایت نباشه میگی ن ن ن ن ن . جدیدا هم یه مدلی ذوق میکنی و نفس عمیق میکشی و زبونت رو میدی بیرون . دستت رو هم میبری زیر بالش و وقتی بلندت میکنیم بالش رو هم با خودت میاری بالا . برای تقویت هوشت می گیرم بغلم و هر کاری میکنم برات توضیح میدم مثلا میگم حالا باید لباساتونو جمع کنیم . بریم اینا رو بذاریم تو کمد و.... نصفه شب هم که دائم بیداری و شیر میخوری . خواب هم که نداری . یه کوچولو میخوابی بیدار میشی.بهت کمکی کماکان شیر خشک میدم شیر خودم هم که هست. اما از هر غذایی هم یه نوک انگشت به دهانت میزنم. قدیمی ها میگن اگه ندین یه دفعه اسهال میگیره. چمیدونم. امروز یه کوچولو آبگوشت دادم بهت دور ده...

  این هم عکس چهار ماهگی رزا خانم .درتاریخ 11 مرداد 1392. ماشالله بزرگ شدین حالا دیگه .   ...

سلام به همه ی دوستان خوبم که در نبود من و رزا دراینجا بهمون سر زدین رزا اولین سفرش رو از تاریخ شب چهار شنبه 26 تیر 92 شروع و تا تاریخ 7 مرداد 92 به پایان رسوند . البته دوباره از تاریخ 10 مرداد به سفر رفت و در تاریخ 12 مرداد برگشت . تو این سفر رزا شهر های چالوس ، نوشهر ، رویان و نور رو دید . ما قبل از پارک جنگلی سیسنگان یه ویلا اجاره کرده بودیم که عکساشم براتون میذارم . رزا جلوی گلهای خوشگل     رزا ایستاده در روی میز آلاچیق     رزا نشسته روی صندلی آلاچیق     رزا و آسمان       رزا و چال گونه هاش         ...

دوست خوبم مامان ریحانه من رو به یک نظر سنجی وبلاگی دعوت کرد .من هم با کمال میل پذیرفتم.                  1 -اگر ماهی از سال بودم؟ مهر   2-اگر روزی از ه فته بودم؟ پنج شنبه 3-اگر عدد بودم؟ یک 4-اگر نوشیدنی بودم؟ آب 5-اگر ثواب بودم؟ سرپرستی کودکان بی خانواده 6-اگر درخت بودم؟ درخت زرد آلو 7-اگر میوه بودم؟ نارنگی  8-اگر گل بودم؟ رز  9-اگر آب و هوا بودم؟ پائیزی   10-اگر رنگ بودم؟ سبز ...

هر کی بیاد جلو حریفم   وا دلار شده 1 تومن ؟   وای قلقلک نده مردم از خنده    وقتی تو خونه ترازوی وزن گیری نی نی نباشه همین میشه دیگه   بذار ببینم این اینترنت چی توش داره که این مامان بابای من ول کن نیستن !   کمک یه ور شدیم همینطور موندیم   هورا بالاخره 5 کیلو شدیم   وا این چیه ؟   آها گیلاسه ، نمیخورم !   ...

  به نظرتون کدوم یک رزا هستند و کدوم یک مادرش ؟ میدونم که میدونید اما خیلی شبیه هستند نه ؟   ...