رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

شاه نی نی

معاینات هفته 34

امروز رفتم دکتر . مثل همیشه فشار خون و صدای قلب شما رو چک کرد و گفت که قلبش خیلی خوب میزنه . فدای اون قلب کوچولوتون بشم من . وزنی نگرفتم چون فکر میکنم که هر چی میخورم شما ازم میگیری . بخور مامانی خوشگلم نوش جانت .دکتر نامه ی پذیرش بیمارستان رو بهم داد و برای 15 فروردین برام وقت گذاشت . قرار شد با بابائیت بریم و بیمارستان رو از نزدیک ببینیم. ساک بیمارستانت رو بستم . لباساتم شستم و وکیوم کردم تا آماده باشه که اگه خدایی ناکرده اورژانسی شد آماده باشیم . تا یک ماهه دیگه میایی بغلم گل ناز ما .  میخوام زودتر بایی تا شیطوونی کنی . . میخوام بفرستمت کلاس موسیقی . ببرمت پارک تاب  سوار شی و عکاسی و نقاشی یادت بدم . ...
14 اسفند 1391

ماه نهم

دختر نازم . گل زندگی من و بابا . این روزها دردای زیادی رو تحمل میکنم . دیگه ماه نهم هستم و به زودی گل رویتون رو میبینیم.پدرت دیشب میگفت من عذاب میکشم میبینم رنج میبری اما به خاطر شما نازدونه ام تحمل میکنم . جاتون تنگ شده و دیگه نمیتو نید مثل قبل خیلی شیطونی کنید . و خودتو یه طرف خودتونو جمع میکنید . الهی من فداتون بشم دختر رویاهای من که آرزوهامو برآورده کردی . خیلی برنامه ها براتون دارم . می خوام یه پرنسس باشی و همه کاری براتون میکنم تا یه دختر نمونه تحویل پدرت بدم . البته پدرت هم خودش حواسش به شما هستا . رزا کوچولوی ناز مامان . ...
10 اسفند 1391

امروز از روزهای بده

امروز حالم خیلی بده . کلافه شدم و از درد استخوان هام نمیتونم تکون بخورم . شما هم که دائم وول میخوری و به اندامم فشار میاری. شب ها نمیتونم بخوابم و تا پدرت نیاد نمیتونم از جام بلند شم . دختر گلم نمیدونی چقدر منتظرم به دنیا بیائی و محکم بغلت کنم . تو چشم پدرت ناراحتی رو میبینم . می فهمم که دلش برای من و شما می سوزه و دوست داره که زودتر هر دومون خلاص بشیم . مامانیه گلم خوب رشد کن و سلامت بیا تا من و بابایی خوش حال بشیم. ...
30 بهمن 1391

سیسمونی رزا

   اسباب بازی و عروسک                      لوازم بهداشتی    بازم عروسک    جوراباش    لوازم غذا خوری      قابلمه و سینی غذاش    زیور آلات    لباس زیر    کفش ها  نمای کمد    لوازم حمام    بافتنی ها    بافتنی ها    لوازم حمل کالسکه      روروئک   ...
30 بهمن 1391

درد ودل با رزا

رزا ، دختر نازم امروز وارد ماه نهم شدم. الان كه دارم اينها رو براتون مي نويسم داري تكون ميخوري. مامان قربونت بره ناز گلم . امشب كلي من و بابات سر به سر هم گذاشتيم و جات خالي خنديديم. دست پدرت رو گذاشتم روي شكمم تا حركت هاي شما رو حس كنه. ديگه خوابيدن برام سخت شده. پاهام ميگيره و استخوان هام خشك ميشه. ماشاالله سنگين شدين و منم درد ها رو به خاطر گل رويتون تحمل ميكنم. امشب به پدرت گفتم دارم كم كم به آرزوم نزديك ميشم. گفتم اگه رزا بدونه كه آرزوي منه چقدر خوش حال ميشه.به پدرت گفتم در عمرم اينقدر حس خوش بختي نداشتم. پدرت گفت خيلي از زن ها اين حس رو تجربه نمي كنن. دو تايي با هم خدا رو شكر كرديم و براي تمام كساني كه در آرزوي ني ني هستن دعا كرديم ت...
29 بهمن 1391

سونو و ولنتاین

مامان 23 بهمن رفت سونو و دکتر . همه چیز خوب بود جز چربی مامان که باز هنوز یه کم بالاست . شب ها مامان گریه میکنه از درد و بابا هم اعصابش خرد میشه . وزنم 1790 بود و و توی سی و یک هفته بودم . امیدوارم که بعد عید به دنیا بیام نه زودتر . لگد پرانی هام هست و امشب هم مامان برای بابا میخواد ولنتاین بگیره . براش گل و کادو و شمع خریدیم . ولنتاین شما هم مبارک . ...
26 بهمن 1391

چرا وبلاگمو دوست دارم.

پ . ن . مامانی :به دعوت مسافر کوچولو مانی که ازم خواسته بود چرا وبلاگمو دوست دارم اینبار پست میذارم . وبلاگمو دوست دارم چون حس میکنم خونه ی دلمه و  می تونم اینجا حرفهای دلمو بزنم و اونم راحت اجازه میده براش بنویسم . اینجا راحت میتونم با دوستای خوبم ارتباط برقرار کنم و به قول آبنبات جون حتی فامیل هم میتونه بیاد اینجا رو ببینه و از همه مهمتر این که اینجا مثل یه دفتر خاطرات میمونه که میتون روزمرگی ها رو توش بنویسم . و در نهایت این که نی نی خوشگلم از بدو تشکیلش میدونه مامان و باباش تو این مدت که اونو بزرگ کردن چی کارا براش کردن و یه خاطره ی خوب از اون دوران رو هم داره. مثلا میدونه که امروز من برای سونوی ماه هشتم میخوام برم. ...
21 بهمن 1391

این بار بابایی

بدینوسیله از زحمات بابایی که برای مامانی میکشن تا من اذیت نشم تقدیر و تشکر به عمل آورده و از همین جا اعلام میداریم که در اسرع وقت همه چیز را جبران نموده و زمینه ی شادی و سعادت ایشان را مهیا نمائیم .   تیم مامان و رزا نی نی ...
20 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد